دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

عید فطر همگی مبارک

عید فطر همگااااااان مباااااااررررررک سلام دوستای گل و ماهم عیدتون مبارک عشق نازم دنیای خوشگلم عید شما هم مبارک باشه گلممممم این چند روز تعطیلی عید خیلی خوب بود و خوش گذشت بابایی مهربون همش ما رو می برد بیرون و کلا این چند روز تا دیر وقت بیرون بودیم یه شب که بیرون بودیم از جلوی مغازه اسباب بازی فروشی رد میشدیم بابایی گفت دنیا بیا بشین روی این سه چرخه شما هم نسشتی کلی خوشت اومد بابا هم گفت بخریمش و شما چشمت خورد به رنگ قرمزش و کلی ذوق کردی و اون رنگ رو خواستی و برات خریدیمو کلی خوشجال بودی و تو  تمام راه حسابی کلاس میذاشتی حالا بگم از سفرنامه مارکوپولویی مااااااا داستان از این قراره که ما کلا از چندتا خیابون اونور تر...
30 تير 1394

قصه های بی غصه ماااا

سلام گردوی مامان دیگه یواش یواش دارم رکورد میزنمو به سالی یه پست میرسم باور کن روزا کنارت خیلی داره قشنگ می گذره و اصلا فرصتی برای نوشتن احوالاتمون پیدا نمیکنم همش میگم امشب مینویسم فردا شب می نویسم خلاصه بگذریمو بریم سر اصل داستانمون ... جیگر مامان 23 خرداد بابایی مهربون زانوش رو عمل کرد و چند شبی خونه نبود شبی که اومدم خونه و خونه  رو بدون محمد دیدم چقدر گریه کردم دلم براش پر میکشید تو هم تا اومدی خونه تندی رفتی همه جا سرک کشیدی و همش می گفتی هدایی هدایی (کجایی کجایی) بعد که دیدی بابا نیست اومدی با نا امیدی دستات رو بالا اوردی و گفتی بابایی نیست یفته(رفته) بعدش اومدی و اشکامو پاک کردی و بوسم کردی فدای قلب مهربونت ...
9 تير 1394
1